ای ماه عالم سوز من، از من چرا رنجیده ای؟
ای شمع شب افروز من از من چرا رنجیده ای؟
یک شب تو رامهمان کنم، تا جان و دل قربان کنم
جام تو در چشمان کنم از من چرا رنجیده ای؟
ای جان من جانان من ، بر من نگر سلطان من
یک شب بیا مهمان من از من چرا رنجیده ای؟
من عاشق زار توام ، از جان وفادار توام
تا زنده ام یار توام از من چرا رنجیده ای؟
من عاشق دیوانه ام ، کاندر جهان افسانه ام
تو شمع و من پروانه ام از من چرا رنجیده ای؟
رنجیده ای رنجیده ای ، از من گنه چه دیده ای
دایم گنه بخشیده ای جانم چرا رنجیده ای؟
بنگرزعشقت چون شدم سرگشته و مجنون شدم
چون لاله پرخون شدم از من چرا رنجیده ای؟
گر من بمیرم از غمت ، خونم فتد بر گردنت
فردا بگیرد دامنت جانم چرا رنجیده ای؟

شعر بالا در موسیقی خراسانی بسیار زیبا اجرا شده است.
:: بازدید از این مطلب : 951
|
امتیاز مطلب : 62
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19